خسروي طاهر و وزيري پاک

شاعر : اوحدي مراغه اي

هر دو در دين مبارز و چالاکخسروي طاهر و وزيري پاک
وين جهان را نظام داده به کلکآن فلک را کشيده اندر سلک
وين چو مهرست در جهان کمالآن چو ماهست بر سپهر جلال
دل کفر از شعاع آن پر سوزشب دين از فروغ اين شده روز
و آنچه اين، او جز اعتراف نکردهر چه اين گفت او خلاف نکرد
جان آن سال و مه بر جانانتن آن دل شده، دل اين جان
ماه با عزم اين کهن لنگيزهره در بزم آن کژ آهنگي
عزم اين مر مخالفان را بندقول آن را به راستي پيوند
حکم تاليف آن روان و روادل ز تضعيف اين به برگ و نوا
وين بميري ز ماه دارد ننگآن به شاهي فلک گزيد اورنگ
وين به تبريز دين عمارت کردآن به بغداد عشق غارت کرد
کلک او محرز کنوز قدرتيغ اين منهي رموز ظفر
سير آن در رضاي خالق چيستسر اين با خداي و خلق درست
هر دمي بخت اين و ارزي نوهر زمان فکر آن به طرزي نو
بل دو جانند در تني مضمردو جهانند هر تني به هنر
باهم اين پادشاه و اين دستورسخت نيکند، چشم بدشان دور